جون دلم
پسر عزیزم
متاسفانه وبلاگ قبلیت که تو بلاگفا بود از دستمون رفت و الان من موندم و کلی خاطرات و ثبت یه روزای خاص که تقریبا خیلی از اون روزها و تاریخ ها دیگه یادم نمیاد
از بس که شما روز به روز شیرینتر میشی و کارهای با مزه ای انجام میدی
در تاریخ 11/07/1392 در بیمارستان نفت تهران به دنیا اومدی ( خانم وکیل زاده )
17 روز به خاطر مشکل کوچولویی که تو روده هات بود بخش NICU بیمارستان نفت تهران بستری بود و خیلی روزهای سختی واسه من بود
بعد از 1.5 به اهواز برگرشتیم و گیفت اولین پروازت و تیکتت رو واست نگه داشتم
14 دیماه 1394 ختنه شدی که بازم واسه منو باباجی ( اصطلاح جدید این روزهات ) شب سختی بود ولی خدا رو شکر فرداش حالت کاملا خوب بود
تقریبا از 4 ماهگی درد دندونات شروع شد و اوایل 9 ماهگی اولین دندون رو در آوردی
بین ماه های 9 و 10 شروع کردی به راه رفتن
اواخر اسفند 1393 واسه اولین بار تو سلمونیه ناصر ( مرو) توسط شخص آقا ناصر موهاتو واسه اولین بار کوتاه کریدم
و تقریبا از 20 ماهگیت شروع به حرف زدن کردی و اون موقع عمده جملاتت رو با ددددد ادا میکردی و اولین کلمه ای که متوجه منظورت شدم جودنانام ( جورابام )
الان که تقریبا منظورتو کاملا به طرف مقابلت میرسونی
قشنگترین کلماتت
باباجی ( بابا جون)
مامانی ( متاسفانه مامای )
کاتون ( خاتون)
کاشو ( قاشق)
کاتو ( کارتون)
عمی ( کلا همه عمه ها)
اانا ( خاله ستاره)
ااتا ( عمو شهاب )
علی ( دایی علی ، دایی سهیل ، دایی سپهر )
عئوووس ( عروس)
مامانی ( خاله گلی ، خاله مریم ، خاله زینب )
مامان جون
بابا جون
ممه ( به هر گونه شیر )
عاشق قندی که میگی گند
جدیدا گوشت خور شدی و میگی گوش
دوغه مخوام
نونه مخوام
آبه مخوام
هفته گذشته با گفتن مامان جی دوسی دارم جیغ منو در آوردی
خونه آنا خوردی زمین و کگفتی اختادم
تمام اعضای بدنتو میشناسی و میتونی تلفظشون کنی البته خیلی شیرین و با نمک
فندک پدر و برداشتی و بلند گفتی هوووو آشتی ( آتیش)