سال1395 مبارک

عزیز دل مامان سلام

عشق قشنگم بازهم تاخیر و امید بخشش شما

عزیز دلم امروز دومین روز شروع کاری بعد از یک هفته تعطیلاته و من حسابی خستم خاله نیلوفر اینا پیشمون هستن و شما حسابی سرت با کارن عزیز گرمه 

البنه شما پسر عزیزم تو این مدت بهم ثابت کردی چقدر پسر خوب و مودبی هستی و من حسابی بهت افتخار میکنم 

28 اسفند عروسی سارا دختر دایی بابا بود و شما واسه اولین مرتبه مجلس عروسی رو از نزدیک دیدی و خیلی بهت خوش گذشت 

فذات بشم خیلی با نمک حرف میزنی 

البته تمام تلاشتو میکینی که درست حرف بزنی وای خوب خیلی از کلمات رو اشتباه میکنی 

هر روز صبح با این جمله که لفطن شیر از خواب بیدار میشی و ما رو هم بیدار میکنی 

خیلی زیاد از کلمه ببخشید استفاده میکیی فدای دل مهربونت بشم 

آریو عزیزم با اینکه هر زمان اراده کنم دارمت ولی بی قرارت میشم 

باور کن الان میفهمم عشق واقعی یعنی چی  اینکه از خواب بیدار بشم و احساس کنم نیاز داغرم بوست کنم و تو بغلم باشی اینکه هوس کنم فقط نگاهت کنم 

میدونی بهترین لحظات شب ها هستن که بدون دست و پا زدن تو بغلم هستی و من نگاهت میکنم 

یکم از خودت بگم

به مهد جدیدت عادت کردی و عاشق خاله نسترن شدی 

مهدت خیلی خوبه و تا به الان کلی جشنواره واستون برگزار کرده و شما هر جا یکم گل و بلبل داشته باشی میگی مامان جشنواره چیه ؟

عاشق خاله فروزان و شوهرش هستی و دو از اسباب بازی هاتو اسمشونو گذاشتی مامان سنا و بابای سنا

فدای دل مهربون و پاکت بشم

مامان