آریوآریو، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره

آریو طلایی

مامانی طلایی

1394/5/24 8:27
نویسنده : مامان
95 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزدل مامان این چند رو آخر هفته به خاطر شهادت تعطیل بود و ما تو خونه با هم سروکله میزدیم

فدات بشم درگیر جمع آوری وسایل هستم و به این نتیجه رسیدم که چقدر وسایل خونمون زیادن و هر چی بیشتر جمع میکنم بیشتر وحشت میکنم

پنجشنبه بعد از خوردن نهار یهویی تصمیم گرفتیم بریم دزفول شنا و به مامان فریده اینا بپیوندیم

ساعت 3 تصمیم گرفتیم ساعت 3.5 تو جاده بودیم ساعت 5.5 رسیدیم رودخونه وخیلی خوش گذشت بهترین زمان واسه شنا بود و خیلی هم خوب بود دایی جواد اومد با قایق موتوری کلی تو رودخونه چرخوندمون و خیلی بهمون خوش گذشت

جمعه که دیروز باشه هم برگشتیم خونه و شب رفتیم آنا رو دیدی

کلا خیلی نمکت زیاد شده این روزها و وقتی حتی ساکت هم هستی بهت نگاه میکنم بی قرارات میشم و واژه ای پیدا نمیکنم که خالی بشم و مثل دیوونه فقط قربون سرتا پات میشم

دیشب مثل عروسک ها خوابیده بودی و خدا میدونه از زیباترین تابلوهای نقاشی به چشمم میومدی محبت

کارای با مزه  و جدیدت این روزها

شعر چشم چشم دو ابرو ( جیش جیش اببو  کمهبکهابکثصهاب  خیخ خیخ شکمشنثابمنسابمنساب موهاش نمبالکنشیتبلمیبنتل)خندونک

تاب تاب عباسی( تا تا عبببببااااااااااااااااسی اگهه مخوای     مامان )

جدیدا هم کارت که گیر میکنه یه جای به من میگی مامانی طلایی و باباجی طلایی و کلا با هر کی کار داری طلایی رو بعد از لقبش میگی

یه شعر من درآوردی هم بابات واست میخوند که الان خودت به صورت خیلی زیبا تغییرش دادی

بابات میخوند نونو نونو نونو

حالا شما  نونو بابا نونو

پیشی نونو مامان

عمه پیشی عمو

پیشی نونو پیشی

مثلا دیشب آنا اینا رو سوپرایز کردی و خوندی آنا پیشی علی

پیشی دایی آنا

یه چیز جدید یادم اومد به دایی سپهر و دایی سهیل میگی علی کلا به همه دایی ها میگی علی

در کل الهی مامانت دور سرت بچرخه . . .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آریو طلایی می باشد